بررسی رابطهی بین نیازهای اساسی روانشناختی و اضطراب آمار دانشجویان رشتهی روانشناسی
سیدموسی
گلستانه
عضو هیأت علمی گروه روانشناسی دانشگاه خلیج فارس بوشهر /رییس مرکز مشاوره دانشگاه
author
ثریا
پیرمردوند چگینی
دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دانشگاه خلیج فارس بوشهر
author
text
article
2017
per
درس آمار در میان دانشجویان رشته­ی روان­شناسی جزء اضطرابآورترین درسهای دانشگاهی محسوب میشود. این اضطراب اثرات منفی بر عملکرد دانشجویان در درس آمار می­گذارد. هدف از پژوهش حاضر تعیین رابطه­ی بین نیاز­های اساسی روانشناختی و اضطراب آمار بود. بدین منظور یک نمونه­ی ۳۵۰ نفری از دانشجویان رشته­ی روان­شناسی دانشگاه بینالملل امام خمینی (ره)، دانشگاه پیام نور و دانشگاه تربیت معلم استان قزوین به روش نمونه­گیری خوشه­ای مرحلهای انتخاب شدند. ابزارهای تحقیق شامل پرسش­نامه اضطراب آمار مورگان و مقیاس ارضای نیازهای اساسی روانشناختی جوهانسون و فینی بود. روایی پرسش­نامهها با استفاده از روش تحلیل عامل و پایایی آنها به روش آلفای کرونباخ احراز گردید. یافته­های بهدستآمده با استفاده از روش تحلیل هم­بستگی بنیادی نشان داد، ابعاد نیاز­های اساسی روانشناختی رابطه­ی معناداری با میزان اضطراب آمار و عملکرد آمار دارند. هم­چنین نتایج تحلیل کانونی یک مجموعه­ی معنادار بین نیاز­های اساسی روانشناختی و اضطراب آمار را نشان داد. درمجموعه­ی اول ابعاد نیاز به خودمختاری، شایستگی و پیوندجویی، رابطه­ی منفی و معناداری با اضطراب آمار و رابطه­ی مثبت و معناداری با عملکرد در آمار داشتند. درمجموع، با توجه به نتایج بهدستآمده میتوان گفت، آن دسته از دانشجویان روان­شناسی که احساس شایستگی، پیوندجویی و خودمختاری بیش­تری دارند، میزان اضطراب آمار کمتر و عملکرد بهتری تجربه میکنند. در پایان نتایج بهتفصیل مورد تبیین قرار گرفت.
مجله مطالعات آموزش و یادگیری
دانشگاه شیراز
2228-5075
9
v.
1
no.
2017
1
22
https://jsli.shirazu.ac.ir/article_4167_c753f120bbed5210797787f4d7f42455.pdf
dx.doi.org/10.22099/jsli.2017.4167
بررسی رابطهی سرمایههای اجتماعی و فرهنگی، فناوریهای نوین، دلبستگی و جنسیت با گرایش به تخریبگری (مورد مطالعه: دانشآموزان دبیرستانی استان کرمان)
عنایتالله
رییسی
دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه شیراز
author
بیژن
خواجهنوری
دانشیار جامعهشناسی دانشگاه شیراز
author
محمدتقی
ایمان
استاد جامعهشناسی دانشگاه شیراز
author
مسعود
حسینچاری
دانشیار روانشناسی تربیتی دانشگاه شیراز
author
text
article
2017
per
هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه­ی سرمایههای اجتماعی و فرهنگی، فناوریهای نوین، دل­بستگی و جنسیت با گرایش به تخریب­گری در دانشآموزان دبیرستانی می­باشد. جامعه­ی پژوهش شامل تمامی دانشآموزان دوره­ی متوسطه استان کرمان بود. با استفاده از نمونهگیری خوشهای تعداد 806 نفر از دانشآموزان کرمانی (404 نفر) و جیرفتی (402 نفر) به­عنوان نمونه انتخاب شدند. با استفاده از ابزارهای محققساخته­ی گرایش به تخریب­گری، سرمایهی فرهنگی، استفاده از فناوریهای نوین و پرسش­نامه­ی استاندارد سبک دل­بستگی والدین و هم­سالان، دادهها گردآوری شد. تحلیل دادهها نشان داد که صرفاً دو متغیر استفاده از فناوریهای نوین ارتباطی به­صورت مثبت و دل­بستگی به والدین به­صورت منفی، مستقیماً بر گرایش دانشآموزان اثر میگذارد. هم­چنین، تمام متغیرهای برون­زاد (سرمایهی فرهنگی، فناوریهای نوین، دل­بستگی و جنسیت) با واسطه­ی تأثیر بر سرمایهی اجتماعی میتوانند بر گرایش به تخریب­گری تأثیر بگذارند. دیگر نتایج نیز بیان­گر اثر تعدیل­گر زیستبوم اجتماعی و تفاوت بین مدلهای برآمده از دو شهر کرمان و جیرفت بود. در ادامه با توجه به مبانی نظری و تحقیقات پیشین، یافتهها به بحث گذاشته می­شوند.
مجله مطالعات آموزش و یادگیری
دانشگاه شیراز
2228-5075
9
v.
1
no.
2017
23
49
https://jsli.shirazu.ac.ir/article_4168_ed3965d4b0a6fed5c55f88ce54526636.pdf
dx.doi.org/10.22099/jsli.2017.4168
رابطهی تابآوری، امیدواری و هوش هیجانی با فرسودگی تحصیلی در دانشجویان
مجید
صدوقی
استادیار روانشناسی دانشگاه کاشان
author
محمدرضا
تمنایی فر
دانشیار روانشناسی دانشگاه کاشان
author
جمیله
ناصری
دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی دانشگاه کاشان
author
text
article
2017
per
زندگی تحصیلی یکی از مهم­ترین ابعاد زندگی اشخاص و جوامع است. موفقیت و رضایت از تحصیل نشان­دهندهی پیشرفت و هدفمند بودن آن جامعه می­باشد. در این میان یکی از عواملی که به شکل منفی بر عملکرد تحصیلی فراگیران اثرگذار بوده و اخیراً مطالعاتی را در مدارس و دانشگاه­ها به خود اختصاص داده است فرسودگی تحصیلی می­باشد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه­ی بین امیدواری، تابآوری و هوش هیجانی با فرسودگی تحصیلی در بین دانشجویان دانشگاه کاشان انجام گرفت. برای این منظور، از بین کلیه­ی دانشکده­های دانشگاه کاشان، سه دانشکده­ی مهندسی، علوم پایه و علوم انسانی به روش نمونه­گیری خوشه­ای انتخاب شده و از بین این سه دانشکده تعداد 300 نفر به مقیاس­های امیدواری اسنایدر، تابآوری کانرو و دیوید، هوش هیجانی شوت و مقیاس فرسودگی تحصیلی برسو پاسخ دادند. نتایج رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای امید، تابآوری و هوش هیجانی پیش­بینی­کننده­ی منفی فرسودگی تحصیلی می­باشند. علاوه بر این، یافته­ها حکایت از آن داشت که امید در مقایسه با هوش هیجانی و تاب­آوری متغیر پیش­بینی­کننده­ی قوی­تری است. بنابراین می­توان نتیجه گرفت، ارتقای سطح امید و تابآوری و هم­چنین آموزش دانشجویان و برنامه­ریزی­های دراز مدت جهت افزایش هوش هیجانی، در کاهش فرسودگی تحصیلی نقش تعیین­کننده خواهد داشت.
مجله مطالعات آموزش و یادگیری
دانشگاه شیراز
2228-5075
9
v.
1
no.
2017
50
67
https://jsli.shirazu.ac.ir/article_4169_f5dd5a5164c2a584dfd3d8d32460671d.pdf
dx.doi.org/10.22099/jsli.2017.4169
ارائهی مدلی علّی-تجربی از بررسی نقش واسطهگری درآمیزی تحصیلی در رابطهی باورهای خودکارآمدی تحصیلی و حرمتخود تحصیلی با بهزیستی تحصیلی در نوجوانان دبیرستانی
مرتضی
مرادی
دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز
author
text
article
2017
per
مطالعه­ی حاضر با هدف تبیین رابطه­ی علّی بین باورهای خودکارآمدی تحصیلی، حرمت­خود تحصیلی، درآمیزی تحصیلی و بهزیستی تحصیلی در دانش­آموزان دبیرستانی به انجام رسید. برای رسیدن به این مهم، 384 دانش­آموز (198 پسر و 186 دختر) دوم تا چهارم دبیرستانی شهر پل­دختر با استفاده از روش نمونه­گیری تصادفی خوشه­ای چندمرحله­ای انتخاب شدند و مقیاس­های «بهزیستی تحصیلی» تومینین-سوینی و همکاران، «باورهای خودکارآمدی تحصیلی» زاژاکووا، لینچ و اسپنشاد، «حرمت­خود تحصیلی» روزنبرگ، و «درآمیزی تحصیلی» سالمیلا- آرو و آپادیایا را تکمیل کردند. ابزارها از روایی و پایایی مطلوب برخوردار بودند. در تحلیل داده­ها از روش تحلیل مسیر برای وارسی مدل علّی بین متغیرهای پژوهش استفاده شد. یافته­ها نشان داد که باورهای خودکارآمدی تحصیلی و حرمت­خود تحصیلی هم به­صورت مستقیم و هم به شکل غیرمستقیم و از طریق درآمیزی تحصیلی بر بهزیستی تحصیلی دانش­آموزان دبیرستانی تأثیر می­گذارند. یافته­ها بر نقش «خود» رشدیافته در ترغیب فراگیران به مشارکت در امور مدرسه جهت نیل به بهزیستی تحصیلی تأکید دارد. نتایج با توجّه به پژوهش­های پیشین به بحث گذاشته شده و پیشنهادهایی به منظور پژوهش بیش­تر در این زمینه مطرح شده است.
مجله مطالعات آموزش و یادگیری
دانشگاه شیراز
2228-5075
9
v.
1
no.
2017
68
90
https://jsli.shirazu.ac.ir/article_4170_463eb74001391ff1b2047a24fdcfc1e7.pdf
dx.doi.org/10.22099/jsli.2017.4170
تأثیر آموزش ترکیبی بر موفقیت و رضایت فراگیران نظام آموزش فنی و حرفه-ای
مهدی
محمدی
دانشیار دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز
author
رحمت اله
مرزوقی
استاد دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز
author
قاسم
سلیمی
استادیار دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز
author
سیروس
منصوری
دانشجوی دکتری برنامهریزی درسی دانشگاه شیراز
author
text
article
2017
per
مطالعه­ی حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش ترکیبی بر موفقیت و رضایت فراگیران نظام آموزش فنی و حرفهای انجام گردید. ازنظر روش، مطالعه­ی کنونی شبه آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل است. جامعه­ی آماری پژوهش، کارآموزان نظام فنی و حرفهای استان فارس بوده که از میان آنها دوره­ی نصاب سامانه مدیریت هوشمند ساختمان که دارای دو کلاس بود بهصورت هدفمند، با روش در دسترس انتخاب گردیده و بهصورت تعیین تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. تعداد اعضای نمونه در گروه آزمایش 18 نفر و در گروه کنترل 19 نفر تعیین گردید. بهمنظور مقایسه­ی نمرات آزمون و هم­چنین رضایت دو گروه از دوره­ی آموزشی از آزمون تی مستقل استفاده و بر این اساس نتایج تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد که میزان یادگیری محتوا در دوره­ی آموزشی که با رویکرد یادگیری ترکیبی اجرا شده بود بهصورت معناداری از یادگیری در گروه سنتی (رودررو) بیش­تر بود. افزون بر آن میزان رضایت فراگیران دوره­ از یادگیری به شیوه­ی ترکیبی بهصورت معناداری از رضایتمندی فراگیران در گروه سنتی (رودررو) بیش­تر میباشد. بنابراین باتوجه به جایگاه ارزشمند آموزش ترکیبی در افزایش رضایت و موفقیت یادگیرندگان دوره­های آموزش فنی و حرفه­ای، به­کارگیری این رویکرد آموزشی می­تواند جزء برنامه­های توسعه­ی آموزش فنی و حرفه­ای قرار گیرد.
مجله مطالعات آموزش و یادگیری
دانشگاه شیراز
2228-5075
9
v.
1
no.
2017
91
108
https://jsli.shirazu.ac.ir/article_4171_303bbbf13607abb6d7e5684251ddc2db.pdf
dx.doi.org/10.22099/jsli.2017.4171
ارزیابی نقش عامل فردی در انتقال اثربخش آموزشهای ضمن خدمت کارکنان به محیط کار
اباصلت
خراسانی
دانشیار برنامهریزی توسعه آموزش عالی، دانشگاه شهید بهشتی
author
غلامرضا
شمس مورکانی
دانشیار مدیریت آموزشی، دانشگاه شهید بهشتی
author
زینب
مختاری
دانشجوی دکتری مدیریت آموزشی، دانشگاه شیراز
author
text
article
2017
per
امروزه توانمندسازی و ایجاد فرصت برای به­کارگیری و انتقال آموختههای کارکنان به موقعیت شغلی از کلیدیترین دغدغههای مدیران سازمان در آموزشهای سازمانی به­شمار میرود. انتقال آموزش فرآیندی است که با ارزیابی آن میتوان نقاط قوت و قابل بهبود را شناسایی کرد و دستیابی به اهداف سازمانی را تسریع بخشید. عوامل مختلفی بر فرآیند انتقال آموزش در سازمان تأثیرگذار هستند؛ به­طور ویژه عامل فردی دربرگیرنده­ی آن دسته از ویژگی­های مربوط به فراگیر است که در انتقال آموخته­ها به محیط کار تأثیر می­گذارد. هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی نقش عامل فردی در انتقال اثربخش آموزشهای ضمن خدمت کارکنان بانک انصار به محیط کار میباشد. با روش نمونهگیری تصادفی طبقهای ساده بر حسب متغیرهای جمعیت­شناختی، سنوات خدمت و مدرک تحصیلی تعداد 535 نفر از کارکنان بانک انصار کشور، انتخاب شدند و مقیاس پژوهشگرساخته بین آنها توزیع گردید. نتایج نشان داد که 1) اهمیت ابعاد آمادگی یادگیرنده، انگیزه انتقال، انتظارات از نتایج عملکرد، انتظار از نتایج انتقال، خودکارآمدی یادگیرنده، از میانگین معیار بالاتر میباشد؛ 2) از بین ابعاد متعدد عامل فردی مؤثر بر انتقال آموزش، بالاترین میانگین متعلق به خودکارآمدی عملکرد و پایینترین میانگین متعلق به نتایج فردی مثبت میباشد؛ 3) بین اهمیت ابعاد هفتگانه عامل فردی در انتقال اثربخش آموزش به محیط کار از دیدگاه کارکنان با مدارک تحصیلی مختلف تفاوت معنادار وجود دارد و 4) بین اهمیت ابعاد هفتگانه عامل فردی در انتقال اثربخش آموزش به محیط کار از دیدگاه کارکنان با سنوات خدمت مختلف تفاوت معنادار وجود دارد. به­طور کلی میتوان گفت که عامل فردی یکی از مهم­ترین عوامل مؤثر بر انتقال آموزش کارکنان به محیط کار میباشد. بر این اساس لازم است برنامه­ریزان و مدیران آموزشی در ارزیابی و تقویت ابعاد مرتبط با این عامل در سازمان­ها توجه ویژه­ای داشته باشند.
مجله مطالعات آموزش و یادگیری
دانشگاه شیراز
2228-5075
9
v.
1
no.
2017
109
128
https://jsli.shirazu.ac.ir/article_4172_664070d15a650e1e39154739316c5c4b.pdf
dx.doi.org/10.22099/jsli.2017.4172
روش تدریس معلمان تربیت بدنی به مثابهی پیشبین انگیزهی پیشرفت دانشآموزان
حسین
علیمحمدی
دانشجوی دکترای روانشناسی عمومی- ورزشی، دانشگاه بینالمللی امام رضا (ع) مشهد
author
مهدی
سهرابی
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
author
علیرضا
صابری
دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
author
text
article
2017
per
پیشرفت هر جامعه به کارآمدی نظام آموزشی آن وابسته است. در نظام آموزشی موفق معلمان نقش بسیار مهمی دارند. اعتقاد بر این است که عملکرد خوب دانشآموزان به کارآیی نحوه تدریس معلمان آن­ها وابسته است. انگیزه­ی پیشرفت میتواند پیامدهای مهمی در ارتباط با یادگیری و عملکرد تحصیلی داشته باشد. این پژوهش با هدف بررسی رابطه­ی بین روش تدریس معلمان تربیت بدنی با انگیزه­ی پیشرفت دانشآموزان انجام شد. بدین­منظور، از جامعه­ی آماری دانشآموزان (درس تربیت بدنی) دبیرستانی شهر کرمان، جمعاً تعداد 88 معلم و 440 دانشآموز به­عنوان مشارکت­کنندگان در پژوهش با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای تصادفی انتخاب شدند. پرسش­نامه­ی سبک تدریس هرمنس (۱۹۷۰) و پرسش­نامه­ی انگیزه­ی پیشرفت موسیپور (۱۳۷۷) به­عنوان ابزار جمعآوری اطلاعات به مشارکتکنندکان ارائه شد. دادهها با استفاده از روشهای آماری توصیفی و استنباطی شامل تحلیل هم­بستگی و رگرسیون مورد تجزیه­وتحلیل قرار گرفتند.
نتایج نشان داد که روش تدریس دانشآموزمحور با انگیزه­ی پیشرفت دانشآموزان رابطه­ی مثبت و روش تدریس معلم­محور با انگیزه­ی پیشرفت دانشآموزان رابطه­ی منفی داشتند. هم­چنین معلوم شد روش تدریس دانشآموزمحور، به شکل مثبت و روش تدریس معلم­محور به­صورت منفی انگیزه­ی پیشرفت را پیشبینی میکند. بر اساس یافتهها، ضرورت توجه بیش­تر نظام تعلیم و تربیت به روش­های تدریس دانشآموزمحور برای افزایش انگیزش پیشرفت و بهرهمندی از پیامدهای تحصیلی و انگیزشی آن به بحث گذاشته شدهاند.
مجله مطالعات آموزش و یادگیری
دانشگاه شیراز
2228-5075
9
v.
1
no.
2017
129
141
https://jsli.shirazu.ac.ir/article_4189_67f70ed047f5db54f67761d99c681a5d.pdf
dx.doi.org/10.22099/jsli.2017.4189